نابسامانی فاعلیت روایی در «بچه مردم» جلال آل احمد

نوع مقاله : پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار دانشگاه اصفهان

2 دانشیار دانشگاه تهران

چکیده

نویسنده و روشنفکر ایرانی، جلال آل احمد در داستان کوتاه «بچه مردم» نقش راوی را به شخصیتی سرخورده و نگون‌بخت واگذار می‌کند. این شخصیت، روایتی تماماٌ تداعی‌کنندة نابسندگی، ناتوانی و بی‌ثباتی پیش روی مخاطب قرار می‌دهد. «منِ» سرگشته این راوی که در جریان داستان رفته رفته به نوعی «منِ» گمگشته تبدیل می‌شود، گویی پاره‌ای از ذات وجود خویش را از دست داده است. ما در نوشتار حاضر بر این عقیده‌ایم که گسست‌ها و تلوّن‌های پی‌در‌پی او مؤید تشتّت و ناپایداری فاعلیت روایی است که نویسنده برگزیده است. در واقع این راوی با فاعلیت روایی نحیف و  رو به زوالی که در قالب استفاده‌های خاص از ضمایر فاعلی «من» و «شما» از خویش بروز می‌دهد، گویی هیچ جایگاه معناداری در زبان و در جهان ندارد و نمی‌تواند خویش را به عنوان یک «فاعل شناسا» مطرح کند. مقاله حاضر در واقع دو هدف کارکردی عمده را مطمح نظر خویش قرار داده است. اولاٌ، با تکیه بر مجموعه‌ای از دستاوردها و بایسته‌های مطالعات ساختارگرایانه این ناپایداری و نابسامانی فاعلیت روایی راوی داستان «بچه مردم» را مورد مداقه قرار دهد و ثانیاٌ، به بررسی چیستی و چرایی حضور راوی گمگشته‌و ثبات‌گریز این داستان بپردازد.

کلیدواژه‌ها